الان که اين را بــرايــت مـي نـويســم،
سـاعـت دقيــقاً رأسِ نبــودن تـوســت
تــو هر موقــع دلــت خـواسـت بـخـوان ...
نه نفرتی بود نه کینه ای فقط یه دو راهی بود...
دو تا آدم، دو تا راه، دو تا انتخاب همین ...
میتونستیم دیرتر به دو راهی برسیم
ولی شتاب کردیم و بجای قدم زدن دویدیم ...
به ناچار باید انتخاب میکردیم...من راهم رو و تو راهت رو...
من راهی داشتم و تو راهی و مجبور بودیم به انتخاب ...
دیر یا زود به این جا میرسیدیم...
ولیکاش دیرتر... کاش کمی دیرتر...
نه نفرتی بود نه کینهای ... یه دو راهی بود و دو تا انتخاب
nili...
نظرات شما عزیزان:
danial 
ساعت13:56---14 اسفند 1394
v.rescue 
ساعت17:43---7 مهر 1393
خوندم نیلوفر خانم مطالب را با مسعودم صحبت کردم خیلی که با شما تو وبلاگتون بد صحبت کرده من باید حرفای شمارم بشنوم؟؟؟؟>؟>>.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ :
عــاره مربـــی انقد این مسود چــــــــیــــــزه
انگار من واسش کارت دعوت میفرسم میگم بیاد وبلاگم 
بگو بش از من خوشت نمیاد ؟یه نقشه بگیر یه ماشین جور کن برو به جهنم 

اون از هلال اینم از اینجا
آنــــــکهـ رو بــدهـی پــُــــــــــــرو نـشـــود آنــم آرزوســــــــــــ✘ـــــــــت.gif)
مروارید 
ساعت10:37---29 بهمن 1392
!בلت تنگ یڪ نفر ڪہ باشـב
تمام تلاشت راهم ڪہ بڪنے تا خوش بگذرב ؛
،و لحظہ اے فراموشش ڪنے
،فایـבه نـבارב ..... تو בلت تنگ است
! בلت براے هماטּ یڪ نفر تنگ است
. . . تا نیایـב..... تا نباشـב
!! . . . . هیچ چیز בرست نمیشوב
قرن 21 
ساعت11:37---8 دی 1392
ن اتفاقا خیلی بچه خوبیه
من ک خیلی ازش خوشم میاد
بعد تو کی باشی ؟
؟ 
ساعت12:24---1 دی 1392
عاقا ببخشید مسوود کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.gif)
پاسخ:
مسود ی ادم بیخوده چطور مگ؟؟؟
خرید پستی 
ساعت13:12---28 آبان 1392
http://www.setmapi.com/?rgm=anis1186&p_id=3546
پاسخ:
این چیه عایا؟
GHaZaLLLL_LOVE 
ساعت14:15---22 آبان 1392
انقدر بغض هایم رافرودادم وخندیدم که خدا هم باورش شد چیزی نیست.... —....
AHMADREZA 
ساعت19:39---17 آبان 1392
http://nolovenever.mihanblog.com/
سلام عزیزم من لینکت کردم لینکم میکنی؟>
لینک کردی خبرم کن
پریا 
ساعت16:53---17 آبان 1392
بهم سر بزن اگه با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن
قرن 21 
ساعت15:26---15 آبان 1392
مرسی ..
پاسخ:
دانیال قالب وبت خرابه قسمت نظرارو نمیاره درستش کن لطفن
یاهو ام ادت کردم ک نیستی قالب وبلاگو درست کن یاهو نخاستم
مسعود 
ساعت14:58---11 آبان 1392
لره یادمه.دانیال مسخره نکن.اوکی؟
پاسخ:
دانیال هر کار دلت میخاد بکن :)))
=============================
پاسخ:
مسعود خوت وه مه گوتی لر الیگودرزی ایسه چه بیه که وه مه گویی لر؟؟؟؟:||
مسعود 
ساعت20:33---6 آبان 1392
نیلو کئوم قالبه وبلاگ؟کجاس میخوام ببینم
پاسخ:
قالب وبلاگ همین تصویریه ک پشت وب افتاده
همین ک سه تا تاس دستشه
واقعن تصویر و یادت نی؟
محمد 
ساعت19:08---5 آبان 1392
اون اقای خاص تو حلق حسین نیلو
saeed 
ساعت19:32---3 آبان 1392
سلام خوبید؟؟.gif)
پاسخ:
سلام مرسی ؟؟؟
مسعود 
ساعت23:08---1 آبان 1392
سیاه پوشیده بود، به جنگل آمد .. استوار بودم و تنومند!
من را انتخاب کرد ...
دستی به تنهام کشید تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکمتر ...
به خود میبالیدم، دیگر نمیخواستم درخت باشم، آیندهی خوبی در انتظارم بود!
سوزش تبرهایش بیشتر میشد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد، او تنومندتر بود ...
مرا رها کرد با زخمهایم، او را برد ...
و من که نه دیگر درخت بودم، نه تختهسیاه مدرسهای، نه عصای پیرمردی ...
خشک شدم ...
بازی با احساسات مثل داستان تبر و درخت میمونه ..
ای تبر به دست ، تا مطمئن نشدی تبر نزن!
ای انسان، تا مطمئن نشدی، احساس نریز .. زخمی میشود ... در آرزوی تختهسیاه شدن، خشک میشود!!!
مسعود 
ساعت22:23---1 آبان 1392
مگه پسر خالتم دانیال؟کدوم عکس کپک؟
پاسخ: درست صحبت کن مسعود
دفه عاخرت باشه درمورد دانیال اینجوری میگی :|
ووووووای مربی ؟؟ واقعن عکس قالب وبلاگ و یادت نیس؟؟
خخخخخ دانیال این یادشه ب رو خودش نمیاره :)))))
محتاب 
ساعت15:01---27 مهر 1392
الهي فدايه تو و اون اقايه خاص بشم من
جيگرتون تو حلقم.gif)
پاسخ:
خخخخخخخخ مهتا
مسلم 
ساعت13:58---27 مهر 1392
راستی قالب وبت هم قشنگه
درسته تیره هستش اما من خوشم اومد ازش
خب کجایی ؟ چیکارا میکنی ؟ چه خبر ؟ دانشگاه شرکت نکردی ؟
پاسخ:
قالبشو عوض کردم اون قبلیه خراب بود
من خودم تاس خعلی دوس دارم
مسلمممممممممممممم
اهنگ وبم قشنگه عایا؟
مسلم 
ساعت13:52---27 مهر 1392
بعدشم من هیچ وقت دوستای گلم رو فراموش نمیکنم ....gif)
پاسخ:
ادرس وبتم بزار
ب منم زوزود سر بزن
مسعود 
ساعت20:12---26 مهر 1392
یه اتفاق ساده بود
وقتی شروع شد
به خودم گفتم مسئله ای نیست
و تاس ریختم
6 و جایزه یک قدم به جلو
...
یه کمی پیچیده تر شد
وقتی چند هفته گذشت
همون اولا
گفتم بی خیال بشم یا نه
تاس کجاست؟
6، پس یه قدم دیگه
...
حالا دیگه یه اتفاق نبود
به زندگیم گره خورده بود
البته زود بود
گفتم چیکار کنم، فعلا ادامه میدم
و تاس
بازم این 6 بود که میومد
...
خیلی سخت بود
وقتی شد یه تیکه از پازل زندگیم
مثل آدامسی که به موهات بچسبه
اما هنوز راه حل داشت
تاس ریختم
6 و به پیش
...
دیگه گذشت
یه سال، دو سال
مثل یه نقش کنده شده روی سنگ
نقشی که شاید خیلی خوشت نیاد
تاس انداختم
بازم 6
چرا اینجا این همه 6 میارم؟
...
اما یه دقیقه صبر کن ببینم
این تاس که همه جاش 6 داره
اوه،نه
فکر کنم باید برم سراغ فروشنده ی تاس
همه مشکلاتم تقصیر اونه!
پاسخ:
ها؟؟؟؟؟؟ چی شد؟من نفهمیدم مربی میشه واضح تر بگی عایا؟
هم کلاسی 
ساعت13:33---26 مهر 1392
سخته نیلی .gif)
پاسخ:
بیخیال اجی ....بیخیال